آتش بس

یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، حدود ۵۰۰۰ نیروی سازمان مجاهدین خلق با مقادیری تجهیزات جنگی در محور غرب و از طریق شهرهای مهران و اسلام‌آباد غرب در عملیاتی با عنوان فروغ جاویدان به ایران حمله کردند. هدف این عملیات تسخیر تهران در ۳۳ ساعت بود و مسعود رجوی فرماندهی عملیات را برعهده داشت. عملیات پاتک ایران عملیات مرصاد نام داشت و طی آن مجاهدین در کمین قرار گرفتند و شکست خوردند. به گفته هاشمی رفسنجانی:«اینها توی کیسه آمدند و ما در کیسه را بستیم.»[۱۰۵] ۱۰ روز پس از این شکست، آتش بس در سراسر مرزهای ایران و عراق برقرار شد.[۱۰۶]

پس از آتش بس

بازگشت اسیران ايران از عراق در سال ۱۳۶۹

ایران و عراق در سال ۱۳۶۹ و پیش از حمله عراق به کویت، توافق صلح رسمی امضا کردند و روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند. از همان زمان کار تبادل اسرای جنگی دو طرف آغاز شد.[۱۰۷] در پایان جنگ ۸ ساله حدود ۴۰۰۰۰ ایرانی در عراق اسیر بودند. در مقابل ایران نیز حدود ۷۰۰۰۰ اسیر عراقی دراختیار داشت.[۱۰۸] کار مبادله اسرای دو طرف تا اسفند ۱۳۸۱ به طول انجامید.[۱۰۹]

غرامت جنگی

در سال ۱۹۹۱ خاویر پرز دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) رسماً بر اساس نظر گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرده و از خواسته ایران برای دریافت غرامت جنگی پشتیبانی کرد.[۱۱۰] خسارات وارده به ایران در طول جنگ ۸ ساله ۹۷ میلیارد دلار برآورد شد. در حالی که فقط خسارات مستقیم وارده به کویت توسط عراق در جنگ اول خلیج فارس ۲۴۰ میلیارد دلار برآورد شده بود.[۱۱۱]

در شهریور ۱۳۸۹، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با تهیه طرحی دولت را ملزم به پیگیری اخذ غرامت‌های جنگ کرده‌است. ولی تا به حال دولت محمود احمدی نژاد برای پیشبرد این مقصود هیچ عملی انجام نداده‌است، گفته می‌شود اختلافات بین دولت و مجلس باعث عدم واکنش دولت به این طرح است.[۱۱۲]

میانجی‌گری‌های بین‌المللی

شورای امنیت در دوران جنگ ایران و عراق قطعنامه‌های ۴۷۹، ۵۱۴، ۵۲۲، ۵۴۰، ۵۵۲، ۵۸۲، ۵۸۸ و ۵۹۸ را در این خصوص صادر کرد
هم‌چنین ببینید: گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد

از نخستین روز آغاز جنگ، کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد از طرفین خواست که تلاش خود را برای حل اختلافات به کار بگیرند. نخستین بیانیه شورای امنیت در زمینه این جنگ، فقط از دو طرف خواسته بود که از هرگونه اقدام نظامی خودداری کنند. در این بیانه حتی از عراق خواسته نشده بود که به پشت مرزهای دو کشور باز گردد. شش روز بعد و در ۶ مهرماه ۱۳۵۹ قطعنامه ۴۷۹ شورای امنیت در خصوص جنگ ایران و عراق صادر شد و باز هم بدون اشاره به تجاوز عراق به خاک ایران و فقط با ذکر عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» از دو کشور خواسته شد که از توسل به زور خودداری کنند. عراق بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت ولی ایران اعلام کرد تا پیش از خروج نیروهای عراق از خاک ایران، این قطعنامه را نمی‌پذیرد.[۱۱۳]

پس از آن نیز تا پیش از صدور قطعنامه ۵۹۸، شورای امنیت بیانیه‌ها و قطعنامه‌های متعددی درباره جنگ ایران و عراق صادر کرد. نخستین قطعنامه‌ای که در آن از دو کشور خواسته شده بود به پشت مرزهای خود بازگردند، قطعنامه ۵۱۴ بود که در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۱ و اندکی پس از بازپس گیری خرمشهر از عراق صادر شد. در قطعنامه ۵۴۰ به جای واژه خلیج فارس از واژه «خلیج» استفاده شد که موجب اعتراض ایران شد. در زمستان ۱۳۶۴ و ۱۵ روز پس از حمله ایران و تصرف شبه جزیره فاو شورای امنیت قطعنامه ۵۸۲ را صادر کرد. در قطعنامه ۵۸۸ که در مهر ۱۳۶۵ صادر شد و بر اجرای قطعنامه ۵۸۲ تاکید داشت، همچنان از عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» استفاده شده بود. ، فصل مشترک همه قطعنامه‌های شورای امنیت تا پیش از قطعنامه ۵۹۸ این بود که در هیچ‌یک از آن‌ها به سه عنصر «آغازگر جنگ»، «کشور متجاوز» و ««چگونگی تنبیه متجاوز» اشاره‌ای نشده بود. عراق همه قطعنامه‌های سازمان ملل را پذیرفت و یا آمادگی خود را برای پذیرش آن اعلام کرد. ولی ایران تنها قطعنامه ۵۹۸ را پس از یک سال از صدور پذیرفت.[۱۱۴]

سایر فعالیت‌ها برای برقراری صلح

علاوه بر شورای امنیت و سازمان ملل متحد، مجامع، کشورها و افراد دیگری نیز در مقاطعی از جنگ هشت ساله، تلاش کردند تا نقش میانجی صلح را داشته باشند. ولی هیچ یک از این تلاش‌ها به نتیجه نرسید. یکی از مهم‌ترین این تلاش‌ها تشکیل کمیته حسن نیّت مرکب از نمایندگان دولتهای کوبا، یوگسلاوی، الجزایر، زامبیا، هند، پاکستان و سازمان ساف توسط جنبش عدم تعهد بود. سازمان کنفرانس اسلامی، شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و اتحادیه اقتصادی اروپا نیز از دیگر مجامعی بودند که در مقاطعی تلاش‌هایی برای برقراری آتش بس و عقب نشینی نیروهای دو کشور به پشت مرزها انجام داد.[۱۱۵]

موضع سایر کشورها

Shakinghands high.OGG
دیدار دونالد رامسفلد با صدام حسین در جریان جنگ عراق و ایران در تاریخ ۲۰ دسامبر ۱۹۸۳[۱۱۶]

از بعد تاریخی، جنگ ایران و عراق در اواخر جنگ سرد و در دور دوم آن رخ داد.[۱۱۷] بیشتر سال‌های جنگ در دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان سپری شد. در آن زمان دو دیدگاه اصلی در میان نظریه پردازان سیاسی آمریکا درباره ایران وجود داشت. دیدگاه نخست آن بود که ایران پس از سقوط شاه «ازدست رفته» است و باید به هر روش ممکن آن را بازگرداند. دیدگاه دوم این بود که در میان اداره کنندگان ایران، علایق غرب گرایانه بیش از علایق چپ گرایانه مشاهده می‌شود. در طول هشت سال بعد، موضع ایالات متحده در قبال ایران و جنگ را به تناوب به قدرت گرفتن یکی از این دو دیدگاه بستگی داشت.[۱۱۸]

در این میان با آغاز جنگ، شوروی برای مدتی حمایت تسلیحاتی خود از عراق را متوقف کرد. ولی به زودی به این فکر افتاد که با از سر گیری کمک تسلیحاتی به عراق، می‌تواند دوباره این کشور را به سوی خود جذب کند. از سوی دیگر شوروی به پول نقدی که عراق از فروش نفت خود به دست می‌آورد نیاز داشت. بنابراین دلایل اقتصادی مهمی در روابط شوروی با عراق در طول جنگ وجود داشت.[۱۱۹] از سوی دیگر اگرچه در اوایل جنگ روابط ایران و شوروی توام با احترام بود ولی مسائلی مانند اشغال افغانستان توسط شوروی و دستگیری اعضای حزب توده توسط ایران گاهی باعث سردی روابط دو کشور بود. روشن است که ایران از روابط خوب میان شوروی و عراق نیز راضی نبود[۱۲۰] و شوروی نیز نگران قدرت گرفتن شیعیان عراق بود که توسط ایران حمایت می‌شدند. با این‌حال شوروی تلاش می‌کرد با بازگذاشتن درهای تجارت و ترانزیت کالا از طریق ایران، این کشور را راضی نگه دارد.[۱۲۱]

در سال‌های اول شوروی با اعلام موضع بی‌طرفی از فروش مستقیم سلاح و جنگ‌افزار به عراق خودداری می‌کرد، ولی اجازه می‌داد تا اردن اسلحه مورد نیاز عراق را خریداری و به دست عراق برساند. اردن این نقش خریدار ظاهری را در خریدهای مهم تسلیحاتی از چین، اسپانیا، بریتانیا و ایالات متحده نیز ایفا می‌کرد. ولی نقش اردن در جنگ ایران و عراق به همین‌جا خاتمه نمی‌یافت. تمامی بنادر و فرودگاه‌ها و سرزمین اردن بر روی کالاهای صادراتی و وارداتی به عراق باز بود. بندر عقبه در دریای سرخ در اختیار عراق بود تا کالاهای خود را صادر کند. ملک حسین نیز همزمان به پایتخت‌های مختلف جهان سفر می‌کرد تا موضع عراق را درباره جنگ تشریح کند.[۱۲۲]

رویدادهای سال ۱۳۵۸ و سیاست صدور انقلاب اسلامی و اقدامات آشکار و پنهان در منطقه زمینه‌ای شد تا دو کشور عراق و عربستان سعودی به یکدیگر بیش تر نزدیک شوند و یک سال قبل از شروع جنگ در پیمان امنیت متقابل بین دو کشور امضاء گردید.[۱۲۳] در واقع عربستان سعودی در کنار ایالات متحده تمامی تلاش خود را به کار بست تا جلوی ایران برتری و پیروزی ایران در جنگ را بگیرد.[۱۲۴] پادشاه عربستان تنها سه روز پس از آغاز جنگ در تماسی تلفنی حمایت کامل کشورش از عراق را به صدام ابلاغ کرد. در طول سال‌های جنگ نیز عربستان در تامین جنگ‌افزار مورد نیاز برای عراق همکاری می‌نمود.[۱۲۵]

در میان کشورهای عربی، نقش مصر نیز در حمایت از عراق قابل ملاحظه بود. مصر نه‌تنها در طول جنگ به عراق اسلحه می‌فروخت، بلکه کمبود نیروی انسانی خلبان عراق را نیز با اعزام خلبانان مصری به جبهه جنگ عراق با ایران جبران می‌کرد. علاوه بر آن، این مصر در معامله خرید تسلیحات نظامی جدید برای عراق، از جمله هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد از فرانسه نقش داشت. در طول جنگ، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مانند کویت و عربستان سعودی و در وحله بعد امارات متحده عربی و عمان، آشکارا در سمت عراق بودند. بیشتر این حمایت‌ها در قالب کمک‌های مستقیم و غیرمستقیم مالی صورت می‌گرفت. با تصمیم کویت و عربستان، درآمد حاصل از فروش نفت در منطقه بی‌طرف خفجه میان این دو کشور به عراق اختصاص یافته بود. اگرچه موضع رسمی این کشورها بی‌طرفی در جنگ میان ایران و عراق بود، ولی برخی از این کشورها به سادگی سرزمین خود را در اختیار عراق می‌گذاشتند تا از آن برای حمله به ایران استفاده کند.[۱۲۶] از دید اعراب، رهبران ایران به وضوح اعلام کرده بودند که قصد صادر کردن انقلاب خود را به کشورهای دارای اسلام آمریکایی دارند و بیشتر اعراب مایل نبودند انقلاب ایران به کشور آنان صادر شود.[۱۲۷][۱۲۸]

هماهنگ با کشورهای عربی، ابرقدرت‌ها نیز نه‌تنها هیچ‌گاه حمله عراق به ایران را محکوم نکردند[۱۲۹] بلکه حتی تا سال‌ها حاضر به محکوم کردن جنایات جنگی عراق نیز نشدند. برای نمونه با آنکه دولت ریگان دست‌کم از سال ۱۹۸۳ در مورد استفاده عراق از جنگ‌افزارهای شیمیایی اطمینان داشت، ولی چشم خود را بر روی استفاده‌های مکرر بعدی عراق از گازهای شیمیایی بسته بود. چرا که به عقیده ریگان استفاده عراق از جنگ‌افزارهای شیمیایی بر علیه هزاران رزمنده ایرانی، خطری به مراتب کمتر از سیاست صدور انقلاب از سوی ایران داشت.[۱۳۰]

در میان کشورهای عربی نخستین کشور حامی ایران از سال ۱۹۸۲، سوریه بود. در سال ۱۹۸۵ لیبی نیز با ایران یک پیمان استراتژیک منعقد کرد. به غیر از این دو کشور ایران متحد اصلی دیگری در منطقه نداشت. ترکیه روابط گسترده‌ای با هردو کشور ایران و عراق داشت و الجزایر موضع بی‌طرف داشت. سایر کشورهای منطقه شامل بحرین، مصر، اردن، کویت، مراکش، عمان، قطر، عربستان سعودی، تونس، امارات و یمن یا موضع دشمنی با ایران و دوستی با عراق داشتند، یا از عراق حمایت مالی می‌کردند و یا فقط یک طرفدار عراق بودند.[۱۳۱]

کشور اسرائیل موضعی برعلیه هر دو طرف جنگ داشت.[۱۳۲] با این حال در ماجرای ایران کنترا اسرائیل به ایران اسلحه فروخت و کار ناتمام ایران در عملیات اوسیراک را با حمله به نیروگاه اتمی اوسیراک عراق در عملیات اپرا تمام کرد. از دیدگاه اسرائیل، برد هر یک از طرفین در جنگ به منزله ظهور یک ابرقدرت منطقه‌ای دشمن اسرائیل بود. لذا اسرائیل سیاست موازنه قوا بین ایران و عراق را در پیش گرفته بود.[۱۳۳]

تحلیل جنگ

جنگ ایران و عراق، طولانی‌ترین جنگ متعارف کلاسیک در قرن بیستم بود. (جنگ ۱۵ ساله ویتنام متعارف و کلاسیک محسوب نمی‌شود) از بسیاری از جهات این جنگ خصوصیت‌های منحصر به فرد و مخصوص به خود را داشت. این جنگ برخلاف جنگ هند و پاکستان یا جنگ اعراب و اسرائیل، یک برخورد شدید و کوتاه مدت نبود. در این جنگ، برخوردی میان آمریکا و شوروی به عنوان دو ابرقدرت روز دنیا وجود نداشت و این دو هریک طرفدار یکی از طرفین نبودند. در جنگ ایران و عراق برخلاف جنگ جهانی دوم درگیری نظامی محدود به منطقه خاصی از دنیا بود. جنگ ایران و عراق نبردی بر سر خاک (مانند آنچه همزمان در جزایر فالکلند میان آرژانتین و بریتانیا درجریان بود) نبود. و سرانجام بر خلاف جنگ کره، جنگ بر سر سرمایه‌داری و سوسیالیسم نیز نبود.[۱۳۴]

در پایان این تراژدی انسانی هشت ساله[۱۳۵] میان ایران و عراق، تغییر عمده‌ای در ترکیب دو کشور به‌وجود نیامده‌بود. در پایان جنگ و در سال ۱۹۸۸ رهبران دو کشور (روح‌الله خمینی و صدام تکریتی) همان کسانی بودند که هشت سال پیش نیز زمام امور را به دست داشتند و مرزهای دو کشور همان مرزهایی بود که هشت سال قبل هم بر آن‌ها توافق وجود داشت.[۱۳۶]

تحلیل نظامی جنگ

گروهی از بسیجیان داوطلب ایرانی

یکی از بزرگترین اشتباهات استراتژیک عراق برای آغاز کردن طولانی‌ترین و خونین‌ترین جنگ پس از جنگ جهانی دوم، ارزیابی نادرست از میزان توان دفاعی ایران پیش از تجاوز آن کشور به ایران بود. اهداف سیاست خارجی عراق برای آغاز جنگ سیادت و رهبری بر اعراب بود. رایج‌ترین توضیح برای ناکامی عراق این است که این هدف جاه‌طلبانه با استراتژی جنگی عراق که تهاجم به خاک ایران بود تناسبی نداشت. شکست عراق در دستیابی به یک پیروزی قاطع و سریع نشان می‌دهد که شکاف بزرگی میان اهداف بلندپروازانه صدام حسین و محدودیت‌های نظامی این کشور وجود داشته‌است. به بیان دیگر اشتباه عراق این بود که «لقمه‌ای بسیار بزرگتر»[یادداشت ۲] از دهانش برداشته بود.[۱۳۷]

علی‌رغم مشکلات سازماندهی و هماهنگی، نیروی هوایی ایران در همان ابتدای جنگ به حکومت عراق نشان داد که نمی‌تواند منتظر یک پیروزی سریع و ارزان باشد. خلبانان ایرانی تلاش بیشتری در دفاع نسبت به همکاران عراقی خود نشان دادند و ضربات سنگینی به‌خصوص در تاسیسات نفتی شمال عراق و نزدیک کرکوک وارد کردند. خلبانان ایرانی که اغلب در آمریکا آموزش دیده‌بودند، انگیزه و روحیه تهاجمی بیشتری برای قبول خطر داشتند. همچنین برد پرواز و قابلیت حمل سلاح‌های بیشتر اف-۴ فانتوم ۲های ایران از میگ‌های ۲۳ عراقی بیشتر بود. بنابراین در مجموع در نبرد هوایی، نیروی هوایی ایران نتایج بهتری از نیروی هوایی عراق به دست آورد.[۱۳۸]

در نبرد زمینی، واکنش‌های ارتش عراق کند بود. در تمام حملات ایران، تنها واکنش نظامی و استراتژی جنگی عراق، تلاش برای عقب زدن نیروهای ایرانی با آتش مستقیم بود.[۱۳۹] در نبرد دریایی نیز ایران در همان ابتدای جنگ و طی عملیات مروارید، نیروی دریایی عراق را به کلی منهدم کرد و تا پایان جنگ برتری خود در خلیج فارس را حفظ نمود.[نیازمند منبع]



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :